از یادداشت های خانم پاپن هایم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

گفته بود رفتن تو از مرگ مادرم هم دردناک تر بوده. مگر می شود رفتن یک آدمی از مرگ عزیزی دردناکتر شود؟ این حتما قسمت تزریق عذاب وجدان به آدم هاست.

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 13:41

دیشب خواب دیدم دارم خودم را میکشم. قرص های مختلف را از قفسه در می آوردم می خوردم و توی ذهنم این بود که نه این زندگی دیگر ارزشش را ندارد و باید یکبار شجاعت بخرج داد و تمامش کرد.

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1402 ساعت: 13:41

اگر در یک جمع پنجاه نفری هم باشم، کسی که قرار است برنامه ی همه چیز را بچیند آن منم! راستش نمیدانم چند نفرتان مثل من هستید اما من خیلی وقتها از این کار خسته میشوم. یعنی دلیل نمیبینم در هر چمعی بدوم صورتحسابها را پرداخت کنم، برنامه مسافرت را بریزم، خریدها را انجام بدهم، دورهمی ها را بچینم، کیک را به اندازه جمع سفارش بدهم و برش بزنم! (دوستی دارم که موقع رد شدن از خیابان چون با من است دیگر به ماشین ها توجه نمیکند! چون من حواسم هست!)من همیشه میدانم بهترین هدیه برای هرکس چیست، آن شی گم شده میتواند برای چه کسی باشد، حواس پرت جمعمان چه کسی است، شخصیت هرکس چطور است، کی میخواهد تنها باشد، کی توی جمع بیشتر بهش خوش میگذرد! کی باید چکار کند! ولی چرا باید من اینها را بدانم؟! خودم هم نمیدانم! دلم میخواهد بروم یک گوشه جایی گم و گور شوم برای خودم راحت ولو شوم بدون مسئولیت از اتفاق پیش آمده نهایت استفاده را ببرم. بقیه چطور میتوانند اینقدر بی خیال باشند؟ چرا وقتی می خواهم بی خیال باشم عذاب وجدان می گیرم؟ چرا فکر میکنم نه همه ی اینها وظیفه ی من است و حالا یکی دیگر در حقش ظلم شده دارد انجامش میدهد؟! گور بابای کار اصلا! چطور بقیه می توانند اینقدر متکی به یکی دیگر باشند! من کارهام را خودم انجام ندهم احساس میکنم هیچکس دیگری هم نمی تواند آنطور که خودم دلم می خواهد انجامشان دهد! به یک ور گرفتن هم حدی دارد دیگر. از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 18:02

حالا میلان کوندرا دست از سرم بر نمیدارد.بازگشتبازگشتجادوی عظیم بازگشت!و حالا نوبت جهالت است. روز کوندرا را می خوانم. کار میکنم و همین.شب خوب نخوابیده ام، تمام مدت فکر کرده ام، به کارهای عقب افتاده ام، به کتاب پست نشده ای که قول داده ام، به اولین کسی که از ساختمان خارج شد و کارت خروج را زد. به تاریکی، به گوشواره ی مرواریدم که نصفه شبی شکست و از این دست به آن دست شده ام. روی تخت نشستم، یک آهنگ رندوم پخش کردم و بلند شدم رفتم سمت آشپزخانه، سوسیس و تخم مرغ از یخچال در آوردم و به خودم قول دادم امروز را با بی آر تی بیایم شرکت. سوسیس ها را انداختم توی تابه، تخم مرغ را در کاسه هم زدم، ریختم کنار سوسیس ها و بعد نوبت مسواک، بافتن موها، برداشتن میان وعده از جمله سوپ، موز، سیب، هوم بخشی از تنهایی، بخش بزرگی از تنهایی و میان رده رو به پایین بودن تکرار است. تکرار.امروز پیشنهاد شغلی جدیدی از سمت یک مدیر دیگر در سازمان داشتم و مدیرم ردش کرد و بعد گفت به نظرم آمد تو هم ردش میکنی! و تمام. از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 18:02

خوبی عدد گذاشتن این است که می فهمی چند پست نوشته ای! این یعنی چقدر کم نوشته ای! و قرار بوده روزانه نویسی داشته باشی. در صورتی که در طی این چند سال حتی به اندازه ی تعداد روزهای یک سال هم ننوشته ام! این یعنی استمرار را هم داشتن هم کم داشتن.

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 ساعت: 18:02

امروز تولد پ بود که هیچ خانواده ای جز پدر از کار افتاده اش را اینجا ندارد. به همین خاطر از کارم مرخصی گرفتم یک کیک خریدم و رفتم مطبش تولدش را تبریک گفتم. فکر کردم 46 سالگی آدم های تنها مثل 36 سالگی باید سخت باشد. کلا تنهایی در هر سنی سخت و طاقت فرساست! بخصوص که روز تولدت هم باشد. بغلش کردم گفتم هر موقع فرصت داشتی با هم بیرون برویم و در چهره اش یک بی حسی مطلقی را دیدم انگار این نارضایتی چسبیده به همه جای زندگی اش که با هیچ چیز از بین نمیرود! گفت باشد. ولی از این باشد ها که معلوم است اتفاق نمی افتد. قهوه خوردیم با کیک بعد هم برگشتم سرکار. برای من هم یک خب که چی چسبیده به همه چیز، روی تردمیل میدوم اما توی ذهنم این است خب که چی! می آیم سر کار و فکر می کنم خب که چی! بر میگردم خانه با ذهنی خسته دنبال خب که چی می گردم! تمام مدت این خب که چی مثل خوره لذت تک تک بودن ها را از من گرفته. هیچ چیز معنی ندارد! با اینکه تمام تلاشم را میکنم تا از لحظاتم استفاده کنم اما بیهودگی مثل باتلاقی معنا را به درون خودش میکشد و هیچ راهی نمی گذارد. از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 6 آذر 1402 ساعت: 16:06

ترکیب پاروکستین، پینک فلوید، چیپس و دیدن عکس های مسی بعد از خواندن اخبار زرد یا واقعی اینکه بین او و زنش اختلاف افتاده ترکیب بهشتی است. همینطور که چیپس بالا می اندازم و پینک فلوید در تک تک سلول های مغزم رسوخ میکند انگار که های هستم در دنیای دیگری زن یک آدمی مثل مسی ام که نیازی ندارد مثل اسب پشت این میز بنشیند و کار کند و دارد همینجوری توی عکس با دندان های سفید می خندد و میزاید! هوم. لاقل به مدت کوتاهی هم از این نوع زندگی بهره بردن اتفاق بدی نیست! صرفا همینکه کسی باشی که یکی دوستت داشته باشد و بخاطر همین در رفاه قرار بگیری خیلی دلچسب است! مثل زن حاجی شدن خودمان است.هیچی بیشتر از مفت خوری نمی چسبد. هر کی می خواهد برود فلان خودش را پاره کند. اصلا مهم نیست. راستش من خیلی وقت است به این نتیجه رسیده ام که حاضر و آماده داشتن اتفاق خوبی است که شانس همه نمی شود و بخاطر همین هم هست که اکثریت تلاش میکنند به خودشان و دیگران بقبولانند که لذتی که در تلاش هست در حاضر و آماده داشتن نیست! از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 25 تاريخ : دوشنبه 6 آذر 1402 ساعت: 16:06

دارم فکر می کنم چرا در دوران تحصیل تقلب جزو انتخاب هام هرگز نبود؟

مطمئنم نصف شما هم مثل من انتخابتان این بوده تا صبح درس بخوانید! خب چرا؟ که چی؟

اینگونه رذالت ها آنقدر کوچک و ناچیز بودند که در مقایسه با عمر آدم بی ارزش محسوب میشوند و ما خودمان را واقعا یک عمر تباه و پاره کردیم برای چیزهایی که هیچ وقت به دردمان نخوردند!

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 6 آذر 1402 ساعت: 16:06